به چه دليل موقعيت كاري دلخواه خود را پيدا نميكنيم
چرا موقعيت كاري دلخواه خود را پيدا نمي كنيم؟ اين سوالي است كه بسياري از خود ميپرسند؛ چرا هنوز كار دلخواهم را نيافتهام؟
از ميزان حقوقم راضي نيستم.
از موقعيت شغليم راضي نيستم.
از محيط كاريم راضي نيستم.
شناخت موقعيت كاري ايدهآل
براي پاسخ به اين سوالات ابتدا بايد اول شناختي از موقعيت كاري ايدهآل خود داشته باشيم؛ به طور مثال امروز علاقهمندي به كارآفريني به نوعي مد تبديل شده است. به همين دليل شاهد ظهور استارتاپهاي متعدد هستيم. در اين خصوص بايد خاطر نشان كرد كه تعدد ايدهها و افزايش اين پديده به شخصه مسئله ساز نيست بلكه بايد بتوانيم آنها را به مسير درستي هدايت كنيم. به قولي از هر ۱۰۰ ايده تنها يك ايده ميتواند گره گشا باشد؛ ولي درآمدزايي آن يك ايده به طوريست كه هزينههاي ۹۹ ايده ديگر را جبران ميكند.
روي هم رفته همانطور كه اشاره شد، ابتدا بايد بدانيد ميخواهيد كارآفرين باشيد يا كارگر؛ سپس تواناييهاي خود را ارزيابي كنيد. اين توانايي شامل مدارك تحصيلي، نوع رشته تحصيلي، موقعيتهاي شغلي قبلي، ميزان تجارب پيشين و … است. با اين دانستهها شما ميتوانيد موقعيت كاري خود را در بازار شغلي بسنجيد.
من تا اين تاريخ به ياد ندارم در شركتي فردي از ميزان حقوق دريافتي خود رضايت كامل داشته باشد. هيچ وقت براي مقايسه ميزان حقوق دريافتي، خود را با همكاران خود مقايسه نكنيد. شما همواره ميزان، حجم و فشار كاري خود را با ميزان حقوق و مزاياي خود بسنجيد. اگر ميزان حقوق دريافتي كمتر از ميزان امور محول شده به كارمندي باشد، موجب نارضايتي او خواهد شد؛ اين نارضايتي در چند نوع خود را بروز مي دهد كه در شديدترين حالت آن فرد مجاب به ترك سازمان ميگردد و بالعكس اگر ميزان حقوق دريافتي فرد بيشتر از ميزان كار محول شده به او باشد موجب نارضايتي ساير همكاران او خواهد شد؛ هرچند اين مورد بسيار نادر است.
مورد ديگر حجم و ميزان فعاليت شركت است؛ به طور مثال بيشتر افراد به دليل حقوق و مزاياي مشخص، شرح وظايف روشن و شفاف و از همه مهمتر سابقه در پرونده كاري، كار در شركتهاي بزرگ و بينالمللي را به كار در شركتهاي كوچكتر ترجيح ميدهند. در عين حال شركتهاي كوچكتر عموماً تصميمات هيجاني ميگيرند كه اين ريسك ميتواند به رشد، افول و حتي نابودي آنها بيانجامد. در سازمانهاي بزرگ شما كمترين نگراني را در خصوص تعطيلي واحد صنعتي يا بازرگاني داريد؛ حال آنكه اگر دو شركت همكار در يك بازار دچار ركود شوند، ابتدا شركت كوچكتر به دليل گردش مالي كمتر از گردونه رقابت خارج ميشود.
البته اين فقط يك روي سكه است؛ عموماً هر چه شركت فربهتر باشد، نقش تك تك افراد در آن كمرنگتر و كل مجموعه به عنوان سياستگزار شناخته ميشود. در حاليكه در شركتهاي چابكتر شما ميتوانيد با برگزاري جلسات خودمانيتر با مديران ارشد، در تصميمگيريها مشاركت داشته باشيد. سازمانهاي كوچك عموماً قوانين دست و پا گير سازمانهاي بزرگ را ندارند. شما براي گرفتن مرخصي در يك سازمان بزرگ بايد چندين امضا و تائيديه بگيريد؛ در حالي كه در شركتهاي كوچك، شما با كمترين كاغذبازي ميتوانيد به خواستههاي خود دست پيدا كنيد. سازمانهاي كوچك عموماً شخصمحور هستند تا چارتمحور و سلسله مراتبي.
و آخرين مورد اينكه سعي كنيم قاضي عادلي براي مقايسه ميزان كار و ميزان حقوق باشيم. طبعاً هر كس از نظر خود شايستهترين فرد براي كسب بالاترين موقعيتهاي يك سازمان است؛ ولي بايد در نظر داشت كه موقعيتهاي بالا در اكثر شركتها موجب بالا رفتن استرس ميشود. در ديدگاه مديريت منابع انساني هر چه موقعيت در سازماني بالاتر برود، موجب شيفت كار از سطح اجرايي به تصميمگيري ميگردد. به عبارت ديگر جنس كار تغيير ميكند و مسئوليتها بيشتر ميشود؛ در عين حال مزاياي بيشتري نيز به فرد تعلق مي گيرد.
برچسب: ، آگهي ها ونيازمندي هاي استخدام، آگهي واستخدامي، استخدام امروز، استخدامي هاي جديد، شناخت موقعيت كاري ايده آل،